جدول جو
جدول جو

معنی دهقان نورد - جستجوی لغت در جدول جو

دهقان نورد
(دِ نَ وَ)
دهقان نوردیده. که دهقان آن را درهم پیچیده باشد، کتاب تاریخ. (ناظم الاطباء). کنایه است از تاریخ و دفتر حساب. (از آنندراج) :
گزارندۀ گنج دهقان نورد
گزارندگان را چنین یاد کرد.
نظامی.
و رجوع به دهقان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جهان نورد
تصویر جهان نورد
گردشگر، کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر می کند، جهانگرد، سیّاح، رهگیر، گیتی خرام، سائح، گیتی نورد، توریست
فرهنگ فارسی عمید
(دِ نِ)
از تخمه و تبار دهقان. ایرانی خداوند آب و ملک. ایرانی نژاد. که نژادی اصیل و نجیب دارد. که از نژاد پاک آریایی است. (از یادداشت مؤلف) :
ز موبد بدین گونه داریم یاد
هم از گفت آن پیر دهقان نژاد.
فردوسی.
کشاورز با مرد دهقان نژاد
یکی شد بر ما به هنگام داد.
فردوسی.
یکی پهلوان بود دهقان نژاد.
دلیر و بزرگ و خردمند و راد.
فردوسی.
ورا نیز بهرام بفریفتی
به بند اندراز چاره نشگیفتی...
ز دهقان نژاد ایچ مردم مباد
که خیره دهد خویشتن را به یاد.
فردوسی.
چو نزدیکتر گشت آواز داد
چنین گفت کای مرد دهقان نژاد.
فردوسی.
و رجوع به دهقان شود
لغت نامه دهخدا